زندگی



خدایا بازم سلام
خیلی وقت بود اینجا برات ننوشتم
بیشتر با گریه تو دلم بهت گفتم
یادت هست مگه نه؟
خدایا تو خواستی یا خودم خواستم نمیدونم
ولی این سینه سنگ قبر خیلی حرف ها شده.
جدیدا حس میکنم قلبم مثل قبل کار نمیکنه
مثل چشمهام که ضعیف تر شد و عینک لازم :))
آره جدیدا تپشش را بیشتر حس میکنم.
نمیدونم چرا انقدر بی قرار شده
ولی شاید تو بدونی.
شاید خودمم میدونم ولی اطمینان ندارم.
هرچی که هست خودت بهتر میدونی از صبح که بلند میشم حرف دارم باهات بزنم تا وقتی دوباره بخوابم.
شاید تو هم دیگه از دستم کلافه شدی :))
ولی نه.
تو تنها کسی هستی که میشنوی بی منت و قضاوت.

دنیا برام سیاه و تار هست.

ولی اگر تو نبودی برام ترسناک تر هم میشد.
کاش میفهمیدم چی میخوای از من.
چی برام مقدر کردی.

ذاتا آدم عجول هست دیگه مگه نه؟ :)
ی خرده بیشتر پیشم باش .
کاش بودی وقتی توی تخت خواب گریه میکردم اشکامو پاک میکردی میگفتی غصه نخور تموم میشه.

ببخشید مثل بچه ها شدم!
خیلی خودمونی شدم :))

دوست دارم.
یکم دوسم داشته باش!

دمتم گرم واسه یک ماه رمضون دیگه.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Daniel Elibanoo Erica سلامت باشيد ستاره خاموش مدرسه شاد مبلمان اداری آذران فضانما شعر دل خبرهای نوستالژیک و پرواز نقوش مکتوب Hector